بهترین محیط یادگیری ممکن(از آقای جان کسل)

بهترین محیط یادگیری ممکن(از آقای جان کسل)
زندگی در ماههای اخیر، در ارتفاع ۹ هزار پایی در دل طبیعت، فرصتی به من داد تا تأمل کنم؛و در عین حال، اینترنت ماهوارهای این امکان را برایم فراهم کرد که همچنان به تدریس ادامه بدهم.
از اینکه توانستم از طریق زوم (Zoom) با افراد مختلف در سراسر جهان ارتباط برقرار کنم، لذت بردم؛اما امیدوارم این وبلاگ را همچنان ادامه دهم تا بیشتر حقایق را به اشتراک بگذارم، نه صرفاً نظرات شخصی،و با شما عزیزانی که همچنان در زمینهای بازی و سالنها فعالیت میکنید، همکاری و همفکری داشته باشم.
شاید مهمترین ایدهای که امیدوارم بتوانیم با یکدیگر به اشتراک بگذاریم این باشد که چگونه میتوانیم بهترین محیط یادگیری ممکن را برای بازیکنانمان ایجاد کنیم.
زمانی که کمتجربهتر بودم، فکر میکردم وظیفهی من این است که بیشترین اطلاعات را در اختیار بازیکنان بگذارم، مدام بازخورد بدهم و تمرین پشت تمرین (Drills) انجام دهم تا ظاهر تمرینات خوب و منظم به نظر برسد.
بیصبرانه منتظر بودم که بچههایم هر چه بیشتر و بیشتر تمرینات تکراری انجام دهند و آن زمان هنوز اینترنت وجود نداشت، اما کتابهایی دربارهی تمرینات بود…
و من همهی آنها را خریده بودم.
در یکی از دورههای CAP III فدراسیون والیبال آمریکا (USA Volleyball CAP III)، از شرکتکنندگان خواستم که بیش از ۱۰۰ کتاب تمرین (drill books) را با دقت بررسی کنند.
بعد از مرور دهها هزار تمرین از سراسر جهان، دریافتیم که تنها حدود ۲۵ تمرین واقعاً جزو بهترینها برای یادگیری موثر ورزش ما هستند ،نه هزاران تمرین!
حتی مربیان تیم ملی آمریکا (U.S. National Team) در عمل در طول یک فصل معمولاً فقط از حدود یک دوجین (۱۲ تا) تمرین به طور مداوم استفاده میکنند.
با گسترش روزافزون اینستاگرام و تیکتاک، از شما میخواهم که با دیدی انتقادی به هر تمرینی که میبینید نگاه کنید.
این پرسش را همیشه در نظر بگیرید:
«آیا این تمرین در محیطی انجام میشود که بازیکنان من قرار است در آن رقابت کنند، بخوانند (read)، و پیشبینی (anticipate) کنند؟»
اخیراً دو ویدیوی پرطرفدار دیدم که واقعاً مرا شگفتزده کرد.
در یکی از آنها، بازیکنان در یک صف، در حالت وال سیت (Wall Sit) نشسته بودند و مربی به یک بازیکن کمک میکرد تا روی پاهای بازیکنان دیگر راه برود!
تمرین دوم ،که حداقل یک توپ و یک تور داشت ،اما با این حال به این صورت اجرا میشد:
کودکان در یک صف ایستاده بودند و منتظر نوبت ،در حالی که بازیکنان باید انجام بدهند، نه تماشا کنند، بهویژه وقتی در صف ایستادهاند.
مربی تمام توپها را پرتاب میکرد. این یعنی مربی در مقایسه با بازیکنان ۱۲ برابر بیشتر زمان انجام دادن تجربه کسب میکند ،اما مربی که در مسابقه بازی نمیکند!
بنابراین این روش عملاً فرصت تجربه را از بازیکنان میدزدد.
همچنین، در طول بازی بازیکنان هیچگاه توپی را که از سمت مربی پرتاب میشود دریافت نمیکنند.
در این تمرین از تور استفاده میشد، اما بازیکنان توپ را از زیر تور میزدند ،یعنی داشتند اشتباهات منفی یاد میگرفتند و صرفاً تمرین میکردند که ظاهر تمرین خوب به نظر برسد، نه اینکه در شرایط واقعی مسابقه آموزش ببینند.
یکی از بهترین نکاتی که در این سالهای اخیر از مربیان تیم ملیمان دیدهام این است که آنها نیز سخت در تلاش برای یادگیری مداوم هستند،
و همان چیزی را که از ورزشکارانشان میخواهند، خودشان نیز الگو و سرمشق آن شدهاند و در حال ایجاد بهترین محیط یادگیری ممکن برای رسیدن به رقابتهای المپیک توکیو هستند.
برای ما مربیانی که با ۹۷٪ از بازیکنان کار میکنیم ،نه با آن ۳٪ بازیکنان نخبه ،زمانمان بسیار محدودتر از سطح حرفهای و نخبه است، بنابراین باید حتی بهتر از مربیان سطح بالا، زمان یادگیری را مدیریت کنیم.
ما باید تمرینات را تا حد امکان شبیه به بازی واقعی (game-like) و در عین حال سرگرمکننده (fun) طراحی کنیم.
در یکی از آن کتابهای متعدد دربارهی تمرینات (drills)، یک مفهوم کلیدی مطرح میشود:
ما بیشتر در یک «رقابت یادگیری» هستیم، نه صرفاً در یک رقابت ورزشی.
زمانی را صرف کنید تا به تجربیات خودتان فکر کنید، علم یادگیری مهارتهای حرکتی (motor learning) را بیشتر مطالعه کنید و سعی کنید بیشتر یک راهنما در کنار بازیکنان باشید (guide on the side)، نه یک دانای مطلق روی صحنه (sage on the stage).
در تمام مدت تمرین از تور استفاده کنید، تا زمانی که دیگر زمین در اختیار شما نباشد و فرهنگی بسازید که در آن کلِ ورزشکار پرورش یابد ،نه فقط صرفاً یک بازیکن والیبال ،آن هم در فرهنگی مبتنی بر بازی و یادگیری، چه درون زمین و چه خارج از زمین.